اثبات خدا قسمت ۵

«تسلسل» یعنی ادامه سلسله علت و معلول تا بینهایت از اموری است
کـه عقل به روشنی آن را باطل میشمرد، زیرا هر معلولی نیازمند علت است و اگر این سلسله تا بینهایت پیش رود و به واجبالوجود منتهی نشود مفهومش این است که مجموعهای از «نیازمندها» را «بینیاز» بدانیم، در حالی که مسلماً بینهایت فقیر و محتاج و نیازمند بازهم فقیر و محتاج و نیازمند است. بنابراین باید سلسله علت و معلولها به جایبه جایی منتهی شود که نیازمند به چیز دیگری نباشد، وجودی باشد مستقل غنی که هستیاش از ذات خودش میجوشد، یا به عبارت صحیحتر عین هستی وجود مطلق است. از مجموع این سخن نتیجه میگیریم که وجود ممکنات و حوادث جهان باید به یک وجود واجب و ازلی منتهی گردد که او را خدا (الله) مینامیم.[۱]
« برهان هدف» چگونه بر وجود خداوند دلالت می کند؟
در این برهان از طریق دو مقدمه کوتاه به یک نتیجه قاطع میرسیم.
مقدمه اول: در هر موجودی اگر آثار و نشانههای حاکی از وجود هدف دیده شود؛ انسان پس از مطالعه و دقت در مییابد که آن موجود برای هدفی مشخص ساخته شده است. آنگاه اعتراف میکند که سازنده آن موجود، دارای علم و شعور و حکمت و تدبیر بوده که در ساختن آن، هدف معین و غایت مشخصی را در نظر گرفته است. در این مورد، مثالهای فراوان میتوان ذکر کرد: ساختمانی که دارای اتاق نشیمن، اتاقخواب، سالن پذیرایی، حمام و آشپزخانه، پلکان و درهای ورودی و خروجی و امثال آن است، دلالت بر آن دارد که توسط معماری آگاه و باشعور طراحی شده و به دست بنایی ماهر ساخته شده است. اتومبیلی که برای حرکتهای سریع یا آهسته، دندههای مختلف و گاز و کلاچ دارد و برای کنترل حرکت، دستگاه ترمز در آن تعبیه شده و برای حرکت در تاریکی شب، انواع چراغها با نورهای مختلف در آن نصب گردیده است و دهها دستگاه دیگر دستگاههای مکانیکی آن را تشکیل میدهند، گواه بر دانش و مهارت علمی و فنی مهندس سازنده آن است. در این دو مثال – و مثالهای فراوان دیگری که میتوان آورد – میبینیم که سازندگان ساختمان و اتومبیل، در آنچه به وجود آوردهاند هدفهای مشخصی را در نظر گرفته و دنبال کردهاند و آثار و نشانههای هدف آنها در هر دو مورد، آشکار و انکارناپذیر است.